آیین بودا

آیین بودا چیست؟ 

آیین بودایی یا بودیسم نوعی روش زندگی است که انسان را به نیروانا یا دنیای آرامش، صلح و آسودگی از رنج می‌رساند. برخی گمان می‌کنند بودا خدا است؛ در حالی که او موجودی خارق‌العاده در نظر گرفته می‌شود؛ اما خدا نیست. بودا به جهان به مثابه یک موجودیت ثابت مادی نمی‌نگریست؛ بلکه بر درک آن از سرنوشت انسان و عواملی تکیه می‌کرد که بر آن اثر می‌گذارند. از دیدگاه او زندگی انسان بی‌پایان است و همواره باید چشم‌انتظار یک رشته بی‌پایان از تولدهای مجدد باشد که این تولدها ممکن است در این جهان یا جهان‌های دیگر رخ دهند.

بودیسم تبتی / آیین بودا شکلی از بودیسم است که در چین، بوتان و مغولستان انجام می شود. همچنین تعداد قابل توجهی از طرفداران در مناطق اطراف هیمالیا، از جمله مناطق هندی لاداخ، سیکیم، و آروناچال پرادش، و همچنین در نپال دارد. گروه‌های کوچک‌تری از تمرین‌کنندگان را می‌توان در آسیای مرکزی، برخی از مناطق چین مانند سین‌کیانگ، مغولستان داخلی، و برخی مناطق روسیه مانند تووا، بوریاتیا و کالمیکیا یافت.

بودیسم تبتی به عنوان شکلی از بودیسم ماهایانا که از آخرین مراحل بودیسم (که شامل بسیاری از عناصر وجرایانا بود) شکل و ایده گرفت (آیین بودا) و سپس تکامل یافت. بنابراین بسیاری از شیوه‌های تانتریک بودایی هندی دوره قرون وسطی پس از گوپتا (500 تا 1200 میلادی) همراه با تحولات بومی تبتی را حفظ کرد.  در دوران پیشامدرن، بودیسم تبتی عمدتاً به دلیل نفوذ سلسله یوان مغول (1271-1368) که توسط کوبلای خان، که بر چین، مغولستان و بخش‌هایی از سیبری حکومت می‌کرد، تأسیس شد، و بعد از آن در خارج از تبت گسترش یافت.

در عصر مدرن، بودیسم تبتی به دلیل تلاش های دیاسپورای تبتی (1959 به بعد) در خارج از آسیا گسترش یافته است. با فرار دالایی لاما به هند، شبه قاره هند نیز به خاطر رنسانس صومعه های بودایی تبتی، از جمله بازسازی سه صومعه اصلی سنت گلوگ، شناخته شده است.

 

اصول آیین بودا

بودا آیین خود را درباره وضعیت بشر بر مبنای سه اصل بنیان گذاشت و آن را «سه نشانه هستی» نام‌گذاری کرد. نخستین نشانه یا ویژگی طبیعت هستی بشر و پایه کل نظام دینی بودایی، آنیتیا (به معنای ناپایداری) است.

بودا براین باور بود که همه چیز در حالت تغییر دائم است و هیچ چیز در جهان مادی پایدار نمی‌ماند. اشیا شاید این تصور را ایجاد کنند که پایدار هستند؛ اما این فقط یک پندار است؛ زیرا زمان کافی، همه چیز، کوه‌ها، دریاها، آسمان‌ها و انسان‌ها را دگرگون می‌کند و در نهایت از میان می‌روند و ناپایدار هستند.

دومین نشانه هستی، دوکه (به معنای ناخوشایندی) است که از همین ناپایداری نشأت می‌گیرد. از نگاه بودا همه اشیایی که پایدار نیستند، ناخوشایندند؛ بنابراین اعتماد انسان به هر شی مادی بیهوده و محکوم به شکست است.

سومین نشانه هستی از نخستین نشانه آن حاصل می‌شود. این نشانه از اندیشه آناتمن (به معنی بدون روح) گرفته شده است. (در بودیسم مهایانه، آناتمن به فردی می‌گویند که به روشنگری دست می‌یابد، اما انتخاب می‌کند در این دنیا بماند و به کسانی که رنج می‌برند کمک کند).

بودا عقیده دارد انسان‌ها از یک روح پایدار برخوردار نیستند. از دیدگاه او انسان موجودی مرکب از یک ابر پیوسته متغیر، متشکل از اجزای مادی و ذهنی است. به این‌جهت سخن از جوهر ابدی انسان که بعد از مرگ تداوم می‌یابد صحیح نیست. بعضی از ویژگی‌ها ممکن است از یک زندگی به زندگی دیگر تداوم یابند؛ اما شخصیت چنین نمی باشد.

از دیدگاه بودا (آیین بودا) همه پدیده‌های عینی جهان، پیامد عوامل پیوسته‌ی متغیر هستند. بودایی‌ها به این اندیشه «پره تیترا ساموتپادا» می‌گویند، به این مفهوم که هر چیز به‌خودی‌خود مستقل از علت‌های قبل نیست. بودا از این استنباط تا حدی بدبینانه، فراتر می‌رود و راه خروج از این مخمصه انسانی را نشان می‌دهد .راه او به چهار حقیقت شریف شهرت دارد و چنین است:

  • نخستین راه این است که زندگی در ذات خود خوشایند نیست.
  • راه دوم این است که اندیشه ناخوشایندی جهان به‌علت عطش‌های مداوم در انسان شکل می‌گیرد و از جهل درباره طبیعت حقیقی و واقعیت ناشی می‌شود.
  • سومین راه حقیقت شریف این است که این نیازمندی نباید سرنوشت همه انسان‌ها باشد و راهی برای رهایی از قید این ناخوشایندی جهان وجود دارد.
  • چهارمین و آخرین حقیقت شریف این است که راه نجات از بندگی جهان در خط سیر هشت گانه است و در طی آن باید هشت عمل صحیح را در پیش گرفت.

بودا در چهار اصل خود ابتدا رنج را بخشی جدایی‌ناپذیر زندگی انسان در همه مراحل زندگی معرفی می‌کند که شامل تولد، بیماری، پیری و مرگ می‌شود؛ سپس هوس را عامل رنج معرفی می‌کند و لازمه غلبه بر درد و رنج را دوری از خودخواهی و هوس می‌داند و چهارمین اصل خود را به توضیح چگونگی دست‌یابی به سه اصل پیشین اختصاص می‌دهد.

شاخه‌های آیین بودایی

آیین بودایی سه شاخه اصلی دارد؛ «مهایانه» بزرگ‌ترین شاخه آن است و شاخه سنتی و کوچک‌تر آن «تراواده» نام دارد. شاخه سوم این آیین «وجره‌یانه» است که با جنبه‌های صوفیانه در تبت، مغولستان و بوتان رایج شد. با وجود اینکه بودیسم را به سه شاخه اصلی تقسیم کرده‌اند؛ اما مکاتب بسیاری در آن وجود دارد که از شاخه‌های اصلی نشئت می‌گیرند. ذن نیز که یکی از مکتب‌های محبوب این آیین شناخته می‌شود را برخی جزو شاخه‌های اصلی بودیسم می‌دانند. 

 

با پارسوآ در تور تبت همراه باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *